اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

جستجو

1398/12/10

  01:34:00 ب.ظ, توسط شفیعه العصاه  
موضوعات: بدون موضوع

درد های دلم را پیش چه کسی ببرم...

بسم الله الرحمن الرحیم 

تن خسته و بی جانم مدت هاست دنبال گمشده ای میگشت ک ن نامی از او داشت و ن نشانی. نشستم ،بلند شدم ،گریه کردم ،آه کشیدم و باز گریه کردم نشانه گویی پیدا شدنی نبود …لحظه ها گذشت آنقدر گذشت ک دیدم سالها گذشته است ولی باز قرار نبود خبری از جانب یار به من برسد

و زندگی همچنان می گذشت …گوشه ای خلوت کردم و با خدای خود به سخن نشتم . آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه چه خدایی دارم من .ب تمام حرفهایم گوش میدهد. ن بین حرفهایم سخن میگوید و ن حرفهایم را به سخره میگیرد و ن طعنه ای و ن کنایه ای با خود گفتم چرا زودتر از این نیافتمش چرا گمشده ام را این قدر دیر یافتم جواب را خودم گرفتم . 

خدا در خلوت هاست آنجایی ک دلی میلرزد آنجایی ک اشکی میریزد آنجایی ک نگاهی از شرم و حیا ب زیر افکنده میشود

و آنجایی ک نگاهی عاشقانه ب آسمان دوخته میشود . خدا در تنهایی هاست … در تنهایی های دل 

تمام غصه هایم تمام رنج هایم تمام شکایت هایم راهمه را شنید و گفت العاقبه للمتقین …

و تمام آرامش همین است.

1398/07/03

  03:04:00 ب.ظ, توسط شفیعه العصاه  
موضوعات: بدون موضوع

من و خدایم...

بسم الله الرحمن الرحیم

 

هر گاه دل حرفها برای نوشتن داشته باشد شوق دیدار قلم دارد. لیکن در همان ثانیه های اول قلم می ماند ک بر صفحه ی

سفید کاغذ چه سیاهه ای بنگارم . چه بر روی سفیده ای آورم ک سیاهه اش بیشتر ب چشم آید … قلم می ماند چرا ک

 حرفی برای بند کشیدن ندارد …

ناگاه دل ب مساعدت قلم میآید … آه ای قلم ! من تو را خواندم .روا نیست در نگاشتن منفردت گذارم .

دل قلم را آرام می کند و تقاضایش را به او می گوید و قلم ب درستی به ندای دل گوش می سپارد

“با این که هر دو می دانند آنچه باید سیاهه شود نمی شود” …اما هر دو به هم محتاجند…

دل بایدها را ب قلم گوشزد میکند و قلم این گونه راز خود را با دل بازگو می کند…